بازدید امروز : 44
بازدید دیروز : 122
دوره حکومت سلسلة قاجار (1173 تا 1304 شمسی) ، یکی از تاریکترین دورههای تاریخ ایران است. در دورة حکومت قاجار، بخشهای بزرگ و مهمی از خاک ایران به اشغال بیگانگان درآمد. یکی از مهمترین علل مخالفت بزرگان علمای شیعه با حکومت قاجار، ناتوانی این حکومت در حفظ تمامیت ارضی کشور بود. پس از انعقاد عهدنامههای ننگین گلستان و ترکمانچای و اشغال شدن سرزمینهای قفقازی ایران توسط روسیه، و نفوذ شگفتآور روس و انگلیس در ایران به علت بیکفایتی حکومت، روحانیت شیعه در سطح مرجعیت به مخالفت با حکومت برخاست. قدرت مرجعیت در مخالفت با حکومت و مقابله با نفوذ بیگانگان با «فتوای تحریم تنباکو» که توسط میرزای شیرازی صادر شد، آشکارتر شد. مبارزه روحانیت در طی زمان، به انقلاب مشروطیت انجامید که رهبری آن را علما و بخصوص آیت الله العظمی ملا محمد کاظم خراسانی معروف به آخوند خراسانی (1218 ـ 1290 شمسی)، شاگرد برجسته میرزای شیرازی بر عهده داشت. با رهبری حرکتهای مردمی توسط علما و بخصوص آخوند خراسانی، مظفرالدین شاه مشروطیت را پذیرفت و مجلس شورای ملی تأسیس گردید، اما اندکی نگذشت که محمدعلی شاه با غرور و نخوت پیمان پدر را زیر پا نهاد و مجلس را به توپ بست. در این زمان، آخوند خراسانی نامهای به محمدعلی شاه نوشت، نامهای که میتوان آن را محاکمهنامة سلسلة قاجار نامید که چگونه تمامیت ارضی مملکت شیعه را پاس نداشتند. آخوند خراسانی خطاب به محمدعلی شاه نوشت:
«از بدو سلطنت قاجاریه ، صدمات فوقالطاقه به مسلمانان وارد آمده و چقدر از ممالک شیعه از حسن کفایت (!) آنان به دست کفار افتاده. قفقاز ، شیروانات، بلاد ترکمان، بحر خزر، افغانستان، بلوچستان ، بحرین، مسقط و غالب جزایر خلیج فارس و عراق عرب و ترکستان، تمام از ایران مجزا شد. دو ثلث تمام از ایران رفت و این یک ثلث باقی مانده را هم به انحای مختلف، زمامش را به دست اجانب دادند. گاهی مبالغ هنگفت قرض کرده و در ممالک کفر خرج نمودند و مملکت شیعه را به رهن کفار دادند. گاهی به دادن امتیازات منحوسه، ثروت شیعیان را به مشرکین سپردند... گاهی خزاین مدفونة ایران را به ثمن نجس (مبلغ ناچیز) به دشمنان دین سپردند. یکصد کرور بیشتر خزینه سلطنت که از عهد صفویه و نادرشاه و زندیه ذخیره بیتالمال مسلمین بود، خرج فواحش فرنگستان شد و آن همه اموال مسلمین را که به یغما میبردند، یک پولش را هم خرج اصلاح مملکت، سدّ باب احتیاج رعیّت نمودند. به حدّی شیرازه ملک و ملت را گسیختند که اجانب علناً مملکت را مورد تقسیم خود قرار داده.
این منکر دین! ای گمراه! پدرت دستور (مشروطه) را صادر کرد. اما از روزی که تو به سلطنت نشستی، همه وعدههای مشروطه را زیر پا نهادی... تو دشمن دین و خاین به مملکت هستی. من به زودی به ایران میآیم و اعلام جهاد میکنم»
از متننامه آشکار است که «حفظ تمامیت ارضی مملکت شیعه» و مقابله با نفوذ دولتهای خارجی در اندیشة آخوند خراسانی (و روحانیت شیعه) جایگاه بلندی داشت و یکی از علل مهم و اساسی مرجعیت شیعه با حکومت قاجار، ناتوانی و بیکفایتی این حکومت در حفظ تمامیت ارضی مملکت شیعه بود. آخوند در نامه به محمدعلی شاه، انزجار خود را نه فقط از شخص او، که از سلسلة قاجار نشان میدهد که چگونه دو سوم از خاک ایران را به اشغال بیگانگان دادهاند...
در آن زمان ، روس و انگلیس ، عملاً ایران را به سه منطقه (منطقة جنوب تحت اشغال انگلیس، منطقة شمال تحت اشغال روسیه، و منطقة مرکزی و کویری که نیروهای نظامی روس و انگلیس در آنجا حضور نداشتند.) تقسیم کرده بودند. هنگامی که ایران به دو بخش نفوذ روس و انگلیس تقسیم میشود، آخوند خراسانی با ارسال تلگرافی به دولتهای روس و انگلیس اعتراض شدید خود را ابراز میدارد.
انحراف مشروطیت و قبضة حکومت توسط عوامل بیگانگان و دشمنان دین و مملکت از یک سو، و حضور نیروهای بیگانه در کشور از سوی دیگر، تهدیدی بزرگ را متوجه تمامیت ارضی مملکت میکند. آخوند خراسانی که به شدّت از برباد رفتن «دو ثلث از خاک ایران» در دورة قاجار و پاره پاره شدن مملکت بزرگ شیعه ناراحت بود، گویی احساس میکند که بار دیگر تمامیت ارضی ایران در معرض مخاطره قرار گرفته است.
اینجاست که آخوندخراسانی، مرجع بزرگ جهان تشیع ، برای حفظ ایران ، دفع ستم خارجی و داخلی و مبارزه مستقیم با اشغالگران حکم جهاد میدهد، آقا نجفی قوجانی، صاحب «سیاحت شرق» که خود از یاران آخوند خراسانی بوده و در نزد ایشان حضور داشته، نوشته است: «چون روس ظلم و تعدیات جابرانه خود را از حد برد... آقای آخوند در نیمة آخر ذیحجة هزار و سیصد و بیست و نه ، عازم ایران و دفاع از روس (دفاع در مقابل روسیه) گردید.
طلاب در مسجد عمران، ناطقین به منبر میکردند و مردم را تحریض و ترغیب بر دفاع از روس و حفظ بیضة اسلامی مینمودند... آخوند تمام علما را با هم متحد ساخت در حرکت نمودن ... رؤسای عشایر با آخوند بیعت میکردند و قول میدادند که هر کدام با چند هزار تفنگچی که داشتند، حرکت نمایند. در ظرف دو روز عدد تفنگچیهای عشایر که ملتزم حرکت شدند به دویست هزار رسید و از حدود کرمانشاه، از داودخان و شیرخان و سایر خوانین تلگراف رسید که ما همه در رکاب ظفر انتساب حاضریم و تمام علمای نجف و طلاب نیز عازم به حرکت بودند...»
به راستی اگر آخوند با صدها هزار سرباز وارد میدان مبارزه با روسیه میشد، چه اتفاقی رخ میداد؟
دویست هزار سرباز فقط از اعراق در رکاب آخوند خراسانی بودند و اگر پای آخوند به ایران میرسید، صدها هزار سرباز دیگر به سپاه او میپیوستند.
بیگمان نه تنها روس از خاک ایران اخراج میشد، بلکه به احتمال زیاد، اراضی قفقازی ایران نیزکه با انعقاد عهدنامههای ننگین گلستان و ترکمانچای به اشغال روسیه درآمده بود، آزاد میشد. میتوان گفت که حرکت جهادی آخوند خراسانی، تداوم حرکتی بود که علما و روحانیت شیعه پس از عهدنامه گلستان آغاز کردند و از عباس میرزا در جنگ با روسیه و آزادسازی اراضی اشغالی حمایت کردند و با فتوای جهاد علما و حضور آنان در صف جهادگران، اراضی اشغالی آزاد گردید. اما به علت بیکفایتی حکومت قاجار و در نتیجة بازیهای سیاسی انگلیس و روس، عهدنامه ننگین دیگری به نام ترکمانچای رقم خورد...
اسناد وزارت خارجة انگلستان حاکی از آن است که در دورة انقلاب مشروطیت، دولتهای روس و انگلیس با یکدیگر توافق کردند که به منظور آرام ساختن مردم، علما را از صحنة فعالیتهای سیاسی دور کنند، از این رو دو دولت یاد شده طی یک یادداشت مشترک از آخوند خراسانی و سایر علمای عراق خواستند که فعالیت سیاسی خویش را متوقف کنند. آخوند این درخواست را نپذیرفت و پس از آن در مطبوعات انگلستان مطالبی شدیداً خصمانه علیه آخوند انتشار یافت. روسها نیز از عزم ایشان در اعلام جهاد و سفر ایشان با صدها هزار سرباز شیعة فدایی به ایران، به شدت مضطرب و نگران بودند.
آنها میدانستند که آخوند نه تنها توانایی اخراج روسها از ایران را دارد، بلکه قادر است سرزمینهای قفقازی ایران را نیز آزاد سازد و ....
مرحوم آقا نجفی قوچانی مینویسد: « پنجاه هزار قشون و رجال عثمانی و سفرای دول تماماً حاضر بودند برای تماشا (تماشای شکوه و عظمت حرکت آخوند و صدها هزار سرباز داوطلب شیعه). قوت و شوکت اسلام (را) آن وقت فهمیدم، و سفیر روس ترسان و لرزان بود.»
آقا نجفی که خود شاهد ماجرا بوده ، مینویسد: «آقای آخوند مقرر داشتند که فردا میرویم به مسجد سهله. توسلی به جا میآوریم ، پس از آن حرکت مینماییم... آقای آخوند در آن شب به واسطة کثرت زوار عربی نتوانست در رواق برود و نماز بخواند، در همان بیرونی منزل مشغول به نماز گردید و ماها هم اقتدا نمودیم. بعد از نماز متفرق شدیم، من آمدم به منزل...
صبح قبل از آفتاب رو به دروازه کوفه رفتیم (برای رفتن به کربلا)، سیدعربی از رفقا پرسید: کجا؟ ، گفتم ... کربلا؛ گفت: من شنیدهام آقای آخوند ناخوش است، نمیتواند حرکت کند.
گفتم: دروغ است، دیشب صحیح و سالم بود. گفت: بلکه میگویند مرده.
گفتم: خدا دهنشان را بشکند. این چه فایده دارد که نیم ساعت دیگر کذب این حرف آشکار شود.
او از من گذشت و من رو به دروازه رفتم. نهایت از کوچهای رفتم که منزل آخوند سر راه بود. به در منزل که رسیدم. شنیدم صدای گریه از منزل بلند است...
راستی راستی آخوند مرده ... احرار یتیم شدند. خاک بر سر شدند... آخوند کجا رفت...
عصر برگشتم به خانه . با چشم گریان ... اهل بیت گفتند؛ با اشک ریزان مگر تو نمیروی؟ گفتم، آخوند تنها رفت، هیچکس را نبرد، قابل نبودیم، آدم نبودیم. الان برو، تمام نجف ببین هیچ نقطهای بیگریه و زاری میبینی ؟ بیسوز و گداز میبینی؟ مرد گریه میکند، زن گریه میکند، ... زمین گریه میکند، آسمان گریه میکند...
در ربیع دوم 1330 خبر آمد که روس ... بقعة مطهرة حضرت رضا(ع) را به توپ بستند و با اسب وسگهای خود وارد صحن و رواق شدند...»
محققان نوشتهاند که آخوند خراسانی را جاسوسان انگلیسی و روسی مسموم کردند و بدین گونه رهبری بزرگ از رهبران شیعه، در مقابله با دولتهای استعماری روس و انگلیس و در تلاش برای حفظ مملکت شیعه به شهادت رسید...
آخوند خراسانی، و بعد از وی صدها و هزاران عالم شیعه در عراق، ایران شمالی (سرزمینهای قفقازی ایران)، ایران و ... به شهادت رسیدند. بدون رهبری و مجاهدت علمای شیعه ، آزادی عراق از چنگ انگلیس، شکلگیری نهضت مشروطیت، ملی شدن صنعت نفت در ایران، پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل حکومت اسلامی در ایران ممکن نبود. در طول تاریخ شیعه و ایران، علما همواره رهبری جریانها و حرکتهای ضد اشغالگری و آزادیبخش را برعهده داشتهاند. از این روست که روسها، پس از اشغال سرزمینهای قفقازی ایران، بیدرنگ به کشتار و تبعید علما دست زدند و در نخستین ایام تجاوز به اراضی ایران و اشغال شهر گنجه، علما و سادات را در مسجدی جمع کرده و همه آنها را کشتند ... بعد از سرنگونی نظام تزاری و برپایی نظام کمونیستی نیز نخستین اقدام کمونیستها، قتل عام و بازداشت و تبعید علمای ایران شمالی بود که در جریان آن صدها تن از علمای شیعه به شهادت رسیدند. نظام کمونیستی روسیه، حوزههای علمیه را برچید و مساجد را تعطیل، و آموزش قرآن و معارف اسلامی را ممنوع کرد. کمونیستها میدانستند که با وجود علما و حوزههای علمیه، تداوم اشغال اراضی قفقازی ایران که عمدتاً شیعهنشین میباشد، به آسانی میسر نخواهد بود.
پس از فروپاشی شوروی، که آشفتگی سیاسی بر ایران شمالی حاکم بود و کشمکش بین قدرت طلبان و حاکمیت جویان به شدت ادامه داشت، مساجد بازگشایی و حوزههای علمیه در سراسر ایران شمالی از نخجوان تا باکو و گنجه دایر شد. اما در پی استیلای خاندان علیاف و به دستور حیدرعلیاف حوزههای علمیه دوباره تعطیل گردید. آموزش قرآن در مساجد ممنوع شد. جوانانی که برای آموزش علوم اسلامی به حوزه علمیه قم رهسپار میشدند. تحت تعقیب و فشار قرار گرفتند. فعالان حرکت اسلامی زندانی شده و برخی از آنها به شهادت رسیدند... و اکنون، الهامعلیاف (رییس گروه حاکم بر ایران شمالی) پخش اذان از مساجد را نیز ممنوع کرده است!...
آری، هنگامی که ظالمان بر مردم مسلط میشوند، اینگونه رفتار میکنند. چه کسی میتواند باور کند که در ایران شمالی که پارهای از مملکت شیعة ایران است، پخش اذان از مساجد ممنوع شده است؟ و در مدارس دولتی، آموزش شطرنج و تخته نرد آزاد است. اما آموزش قرآن کریم ممنوع!...
با این حال ، به نظر میرسد، اینگونه اقدامات نمیتواند روند آزادی ایران شمالی و الحاق دوبارة آن به مملکت شیعه را دچار سکون سازد. چرا که حرکت آزادیبخش ایران شمالی که یک حرکت تاریخی و مردمی است، از حمایت علمای بیدار و پیشتاز شیعه برخوردار است. در آغاز دور دوم جنگهای ایران ـ روس که به فرماندهی عباس میرزا برای آزادی سرزمینهای تحت اشغال روس، آغاز شد، عموم علما از آیت الله کاشف الغطاء تا آیت الله مجاهد فتوای جهاد دادند... پس از فروپاشی شوروی نیز علمای بیدار شیعه در ایران همواره توجه خاصی نسبت به شیعیان ایران شمالی و عموم شیعیان قفقاز داشته و همواره نسبت به رژیم باکو معترض بودهاند. چنانکه وقتی در دورة حاکمیت حیدرعلی اف و تدوین قانون اساسی ضداسلامی برای ایران شمالی، از معرفی «اسلام» به عنوان «دین رسمی» در این قانون فرمایشی خودداری کردند، علما و حوزههای علمیه تبریز و اردبیل و ... به اعتراض برخاستند... یا در موارد دیگری مانند دستگیری و شکنجه فعالان حزب اسلامی در باکو، تخریب مسجد «کؤهنه گونشلی» ، تعطیلی مسجد جمعة باکو و تعطیلی حوزههای علمیه در ایران شمالی، علمای شیعه در ایران واکنش نشان دادند. سال گذشته نیز هنگامی که نشریة غربگرای «صنعت» در باکو، مقالهای اهانتآمیز نسبت به پیامبر اسلام را منتشر کرد. حرکت گستردهای در ایران بخصوص در مناطق آذربایجان وتهران علیه رژیم باکو شکل گرفت که رهبری این حرکت نیز با روحانیت بود.
حرکت امروز روحانیت بیدار شیعه بخصوص علمای آذربایجان در حمایت از شیعیان مظلوم قفقاز و ایران شمالی، رهبری معنوی حرکت آزادیبخش ایران شمالی و مقابله با سیاستها و اقدامات ضد اسلامی رژیم باکو، حرکتی در امتداد حرکت بزرگانی چون میرزای شیرازی، آخوند خراسانی و امام خمینی است و ریشه در تاریخ حرکتهای آزادیبخش روحانیت شیعه دارد و تردیدی نیست که رهبری مستمر علمای شیعه میتواند به آزادی ایران شمالی و پیوستن دوبارة آن به مملکت شیعه و قلمرو حاکمیت دولت شیعی منجر شود. هنگامی که شاه اسماعیل صفوی دولت فراگیر شیعی و دولت وحدت ملی را در ایران تشکیل داد، نخستین اقدام وی آزادسازی شیروانات و ایران شمالی بود...
منبع: ایران شمالی
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
آوای آشنا
فهرست موضوعی یادداشت ها
اشتراک